در این عمر که همچو جوی نو نو میرسد[مولوی]، آدمیزاده پیوسته بین دو قطب رنج و ملال در آمد و شد است. آنگاه که از رنج رهایی یابد به ملال نزدیک شده و آنگاه که از ملال رهایی یافته رنجی نو ساخته. شاد بودن این میان امریست بیاندازه جدی و مهجور مانده.
ادامه مطلب
به راستی چوپانان چه سعادتمندند. شاهراه زیستن، کلید شادمانی و شعف، طریق غور در عشق و زندگی و حقیقت، سکوت» را در جعبهای طلایی به دستشان سپردهاند و هرچه میشنوند موسیقی ست و نه خزعبلها و اراجیف آدمیزادگان و جرثومههایشان.
ادامه مطلب
حقیقتش اینه که قصد نداشتم این متن رو بنویسم. هنوزم قصد ندارم. ادامه میدم ببینم چی میشه. لطفا جایی این متن رو لینک نکنید و به کسی هم پیشنهادش ندید که از شانس ما برسه دست سازمان و بیان خفتمون کنن. یه خفتگیر جوان استخدام کردن، مضحکهای ساختن. چون قرار نیست ویرایش بشه و حوصله ندارم دوبار بخونمش، ممکنه کلی اشتباه تایپی داشته باشه؛ قبلا پوزش میطلبم.
ادامه مطلب
درباره این سایت